تعریف کتاب را چندسال قبل شنیده بودم. روزی که مصاحبهی مادر شهید و لبخند زیبایی که حین صحبت از عزیزانش به صورت داشت را دیدم، کتاب به فهرست خواندنیهایم اضافه شد. درست است که کتاب صوتی، هیچ وقت جای کتاب کاغذی را نمیگیرد اما اینبار خوشحالم که این کتاب را با صدای گرم خانم اعظم کیانی شنیدم.
این کتاب با روایتگری خانم فروغ مُنهی، مادر شهیدان داوود _ رسول_ علیرضا خالقیپور به رشته تحریر درآمده. شیرزنی توصیفنشدنی که در صفحات این کتاب، فقط گوشههایی از صبر زینبگونهاش به تصویر کشیده شده است.
کتاب روان و شیوا با جملات تاثیرگذار و احساسی. خیلی از قسمتهای کتاب، از اندوهی که این مادر در دل داشته، از اضطراب و استرسهایی که برای جگرگوشههایش تحمل کرده، از غم و تنهایی که به دوش کشیده، بغض کردم و اشک ریختم و غبطه خوردم به این شخصیت صبور و شجاع. کتاب پانزده فصل داشت و شاید در یک روز میتوانستم آن را تمام کنم. اما ترجیح دادم جرعهجرعه بخوانم.
همهی کتاب برایم زیبا و خواندنی بود بیشتر آن قسمت که در مزار شهید رسول خالقی پور، از پسرشان میخواهند که بتوانند همیشه لبخند بر لب داشته باشند و بتوانند غمها را در دل نگه دارند تا دشمن شاد نشوند.
وجود همچین مادرانی باعث سربلندی زنان و الگویی برای آیندگان است. چراکه با صبر و ایثار این افراد بوده که شیرمردانی بزرگ شدهاند و پا به میدان گذاشتهاند تا این آب و خاک حفظ شود و تا ابد ایران حسین پیروز بماند.
همیشه یکی از کارهای مورد علاقهم این بوده که فیلم و سریال یا کتابی که خیلی دوستش داشتم، دوباره مرورش کنم. با اینکه شاید دیالوگها رو حفظ باشم اما از این کار خسته نمیشم. و حتی شده با اینکه میدونستم آخرش چی میشه، بازهم به پاش اشک ریختم و گریه کردم. مثلاً سریال مختارنامه یا همین سریال شوق پرواز.
فکر کنم بار چهارم یا پنجمی بود که میدیدم. نشد که همهی قسمتها رو دنبال کنم، اما هر روزی که خونه بودم و برق داشتیم، دیدم. باز هم سر شهادت سعید خجستهفر و خداحافظی شهید عباس از همسرش بغضی شدم و اشک ریختم. از ته دلم برای ساخت این سریال خوشحالم. خوشحالم که در نوجوانی با این شهید آشنا شدم. و همیشه فکر میکنم اگر آقای شهاب حسینی این نقش خالصانه بازی کرده باشند، چه باقیات صالحات خوبی از خودشون به جا گذاشتند. ایشون با بازیشون نقش و نویسنده با پرداختن به زندگی عباس بابایی، نقش و نام و مرام شهید بابایی برای ما دهه هشتادیها زنده کردند.
با خودم فکر میکنم چقدر ما به وجود همچین شهدایی برای حفظ این مرز و بوم بدهکاریم…. ما فقط گوشهای از زندگیشونو میبینیم و شاید فقط زندگی بعضیهاشون به تصویر کشیده بشه یا نوشته بشه. ما با خیلی از شهدا آشنایی نداریم. چقدر خوب میشه که نویسندهها و کارگردانهای مذهبی بیشتر به این موضوعات بپردازن و نقش شهدا بیشتر از قبل برای ایرانیان زنده نگه دارند.
پانوشت: ۱۵ مرداد سالروز شهادت عباس بابایی