موضوع: "معرفی کتاب "

صفحات: 1 2

18ام اسفند 1402

من نه، ما!

203 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

‌📚📝
کتاب حاضر ( من‌ نه، ما!) داغ‌ترین کتابیه که این روزها بدست گرفتم و می‌خونم. 

نویسنده، نرجس شکوریان‌فرد، داستان دو جوان روایت کرده که به تازگی با هم ازدواج کردند و با چالش‌هایی روبه‌رو شدند.

یک زندگی، با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌ها و درس‌ها و موفقیت ‌هایش تصور شده! سعی شده اگر تلخی‌‌ها و سختی ‌ها را نشان می‌دهد، راهِ بُرون رفتِ این تنگناها را نیز نشان دهد و آرامشِ عبور از این سختی‌ها را به کامِ این زوج جوان بچشاند.

کتاب به سه فصل تقسیم شده. و چالش‌ها و اتفاقات را از دو زاویه دید «من» و «او» مورد بررسی قرار داده. 

از نقاط قوت کتاب این است که به پرسش‌ها و ترس‌ها و تردیدهای این زوج پاسخ معقول و از جنس خدایی داده. و در عین حال ساده و روان تا همه بتوانند درک درستی داشته باشند.

#یک_قاچ_کتاب

« پس مرا نه برای جسمم بپسند، نه برای این‌که فرمانروای من بشوی و قدرتت را به رخم بکشی، نه برای آن‌که خانه‌داریت را بکنم تا تو آسوده خاطر باشی… من را برای آن‌که خدا بهتر از من نیافریده بخواه. به خاطر آن‌که تو را یاری کنم تا بتوانی به آسمان برسی بخواه، من را برای آرامش خودت و خودت را برای آرامش من بخواه!»

توسط فاطمه بانو   , در 05:20:00 ق.ظ نظرات
12ام بهمن 1402

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم 

401 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

📚☕

«تا به حال با خود گفته‌اید آن کسی نشدم که همیشه آرزویش را داشتم؟ تا به حال حس کردید بر روزهای زندگیتان رنگ روزمرگی و نارضایتی نشسته است؟ از خود پرسیده‌اید چرا حس تنهایی می‌کنم در حالی که همه زندگیم با خانواده و دوستانم پر شده؟ آیا تا به حال حسرت خورده اید که هرگز در تصمیماتتان، خودتان در اولویت نبودید و همواره اطرافیانتان مهم بودنده اند؟» 
با خوندن کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» متوجه می‌شوید که تنها شما و “کلاریس” قصه اولین و آخرین زنی نیستید که این احساسات را تجربه می‌کنید.
نویسنده این کتاب، زویا پیرزاد، روایت از زنی می‌کند ارمنی‌تبار_ایرانی که در دهه 40 در منطقه بوارده آبادان زندگی می‌کند. 
کلاریس، داستان همه زنان و مادرانی است که به‌خاطر عشق به خانواده آن‌قدر خود را غرق در مسائل زندگی روزمره کرده‌اند که گویا به فراموشی سپرده شده‌اند؛ زنانی که بعد از مدتی، خانواده، مصلحت‌های خانوادگی و احساسات اعضای خانواده بیشتر از خودشان مهم می‌شود. و حتی وجودشان برای اطرافیان عادتی جلوه می‌کند. 

این زاویه از دید نویسنده باعث شده که خیلی از افراد با شخصیت داستان همزادپنداری کنند. 
وجود همسایه‌ جدید و تغییر و تحولاتی که برای کلاریس بوجود می‌آورند و رفتار های رمز آلود مرد و زن همسایه و صحبت های کلاریس با خودش (ورِ خوش­بین، ورِ بدبین) که به نوعی کشمکش درونی او را نشان میدهد از قسمت های جالب رمان است.
نوع نگارش کتاب ، تقریباً روان و ساده است و پر از توصیفات ریز و درشت از موضوعات و اتفاقات اطراف کلاریس است. وجود شخصیت‌ پردازی‌های مختلف و تصویر سازی خوب از محیط، از نقاط قوت کتاب است.

اما داستان از یک کشش سطحی و بی هیچ پستی و بلندی به نگارش در آمده که برای افراد علاقه مند به این سبک، جذاب است و شاید بعضی افراد مورد پسند شان واقع نشود. 
✍🏻 فاطمه بانو

‌‌

#یک_قاچ_کتاب 

«یکی از خوبی های نینا این بود که هیچ وقت دلگیر نمی شد. می گفت"خودم را که می گذارم جای فلانی می بینم حق دارد.” از دید نینا همه همیشه حق داشتند و هیچ کس هیچ وقت مقصر نبود و بدجنس نبود و غرض و مرض نداشت. نه با کسی بحث کن نه از کسی انتقاد کن هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن . آدم ها عقیده ات را که می پرسند ، نظرت را نمی خواهند . می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است..»

توسط فاطمه بانو   , در 08:40:00 ق.ظ نظرات
14ام مهر 1402

معرفی کتاب «هتل نیوسایت»

193 کلمات   موضوعات: به قلم فاطمه‌بانو , معرفی کتاب

📚

مدتها بود که گوشه میز گذاشته بودم و منتظر فرصتی می‌گشتم تا این کتابُ بردارم و بخونم. 

اول از همه طرح روی جلد و اسمش منو جذب کتاب کرد. و اینکه درباره زندگی یک شهید دکتر نوشته شده. خیلی برایم جالب آمد!
شهید محمد‌علی گنتی‌زاده که بعدها فامیلی خودشان را به دلایلی به رهنمون تغییر می‌دهند. این کتاب در شش فصل در قالب داستانی به ابعاد مختلف زندگی شهید رهنمون پرداخته و به نگارش درآمده است. نویسنده، آقای وردیانی، شخصیت‌سازی و فضاسازی خوبی داشته و توانسته مخاطبش را جذب کند.

هتل نیوسایت هم اسم یک فصل از کتاب است.

از خصلت‌های بارز شهید میتوان به روحیه انقلابی، مبارزه فرهنگی علیه طاغوت و دست یاریگری که در تمام بیست و هشت سال زندگی کوتاه‌شان داشتن، اشاره کرد . و همین خصلت‌هت باعث شده  تا چهارماه تمام کنار زلزله زدگان طبس در سال 57 و همین طور بعد انقلاب در تمام عملیات‌ها به عنوان پزشک و رئیس بیمارستان صحرایی حضور داشته باشند. و سر انجام در صبح ششم اسفند سال ۶۲ در سنگر خودشان مورد اصابت توپ‌های عراقی قرار بگیرند و به ندای حق لبیک بگویند.
روحشان شاد!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  

توسط فاطمه بانو   , در 04:14:00 ب.ظ نظرات
30ام شهریور 1402

معرفی کتاب «بفرمایید بهشت»

410 کلمات   موضوعات: به قلم فاطمه‌بانو , معرفی کتاب


« بفرمایید بهشت » عنوان کتابی است که اخیراً از کتابخانه به امانت گرفته‌ام. 

این کتاب شامل روایت‌هایی از یک بانوی ایرانی است. بانویی که از یک زندگی به سبک اسلامی در کنار داشتن داشتن بچه‌های قد و نیم قد و دغدغه‌های خانوادگی روایت می‌کند. بچه‌هایی که هرکدام دنیای متفاوتی دارند و رویاهای متفاوتی را می‌جویند. مادر با کمک قصه گویی طنز از وقایع زندگی و خاطراتش می‌کوشد از پیشامدها و مشکلات زندگی گذر کند و رشد کند. 

محدثه طباطبایی، نویسنده کتاب، کوشیده تا در تمام داستان‌ها که هم شاد است و هم غمگین، اصالت مادری را حفظ کند و سعی کند خانواده شش نفره‌شان را کنار هم با وجود تمام تفاوت‌ها شاد و گرم نگه دارد. 

تجربیات این بانو دهه شصتی برای من که بسیار مفید و در عین حال خواندنی بود.روش هایی که مادر در تربیت فرزندانش بکار برده بود، مثل نقشه راهنمایی بود که راه پر پیچ و خم زندگی را به من که هنوز جوان هستم و اول راه، نشان می‌داد. 

این کتاب را که از انتشارات عهدمانا است، می‌توانید بصورت چاپی یا الکترونیکی دریافت کنید. 

قسمتی از یک روایت :
این دورهٔ زندگی به برکت حضور این میهمانان کوچک می‌تواند یک دوره تهذیب نفس برای ما بزرگ‌ترها باشد؛ چون هم باید مراقب رفتار و گفتارمان باشیم، هم سعی کنیم آنچه انجام می‌دهیم واقعی باشد، نه بازی کردن نقشی که ممکن است ساعتی بعد خسته‌کننده شود و بعد بچه را دچار این دوگانگی کند که کدام رفتار درست است. 
*نکتهٔ دوم* سرعت آموختن در این کودکان نوپاست. گاهی با خودم فکر می‌کنم آیا من از این بچهٔ دو سه ساله کمترم؟ او با این جثهٔ نحیف و توان کم، بدون اینکه مجبورش کنند، دمی از آموختن نمی‌آساید. زمانی که شروع به حرف زدن کرد اولین کلماتی که یاد گرفت «این چیه؟» بود. یک روز شمردم، بیش از دویست بار پرسید این چیه. با اینکه اسم خیلی از چیزهایی که پرسیده بود یاد نمی‌گرفت، ولی باز هم دست‌بردار نبود. ماه‌ها طول کشید تا توانست کلماتی که صدها بار - اغراق نمی‌کنم؛ صدها بار - نامشان را پرسیده بود یاد بگیرد، ولی باز هم مصرانه به پرسیدن ادامه می‌داد. دنیای پیرامون او خیلی کوچک و تکراری است. دنیایی با چند اتاق و آشپزخانه و یک حیاط، ولی او از کشف و جست‌وجو لحظه‌ای دست برنمی‌دارد؛ خسته نمی‌شود؛ افسرده نمی‌شود. هر روز که بیدار می‌شود انگار زندگی‌اش از نو آغاز شده. برای هزارمین بار به جاهای تکراری سرک می‌کشد؛ می‌پرسد؛ تجربه کسب می‌کند؛ شاید این‌بار چیزی را کشف کند که هنوز نکرده. 

✍🏻 فاطمه بانو  

توسط فاطمه بانو   , در 12:54:00 ب.ظ نظرات
22ام شهریور 1402

تولد در لس آنجلس 

146 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

*تولد در لس‌آنجس* کتابی درباره خاطرات *محمد عرب* . شاید برایتان سوال شود این مرد کیست؟!

 یک جوانی که عاشق سفر و لذت و هیجان است و به برزیل می‌رود تا در کارناوال شاد و مهیّج شهر ژیو دو ژانیرو شرکت کند. 

اما لحظه آخر قرآنی که خواهرش او را از زیرش رد میکند، ناخواسته مسیر زندگی‌اش را در همین سفر تغییر می‌دهد. و سفر تفریحی یک هفته‌ای به سفر چهل روزه‌ی معنوی تبدیل می‌شود. 
تجربیات آقای عرب از ایرانیان مسلمان ساکن آمریکا و همین طور دیدگاه ایشان از فرهنگ آمریکایی بسیار برای من خواندنی بود. خیلی از قسمت‌های کتاب را علامت زدم و به نور ایمانی که در دل ایشان تابیده شده بود  غبطه خوردم. 

کسانی که علاقه مند به خواندن تجربیات این گونه افراد هستند و می‌خواهند بدانند چه طور شد که متحول شدند ، این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

✍🏻 فاطمه بانو 

🖇️یک قسمت از کتاب: 

توسط فاطمه بانو   , در 04:44:00 ق.ظ نظرات

1 2