«ناترازی انسانیت | آرزوی پدر» |
همیشه یکی از کارهای مورد علاقهم این بوده که فیلم و سریال یا کتابی که خیلی دوستش داشتم، دوباره مرورش کنم. با اینکه شاید دیالوگها رو حفظ باشم اما از این کار خسته نمیشم. و حتی شده با اینکه میدونستم آخرش چی میشه، بازهم به پاش اشک ریختم و گریه کردم. مثلاً سریال مختارنامه یا همین سریال شوق پرواز.
فکر کنم بار چهارم یا پنجمی بود که میدیدم. نشد که همهی قسمتها رو دنبال کنم، اما هر روزی که خونه بودم و برق داشتیم، دیدم. باز هم سر شهادت سعید خجستهفر و خداحافظی شهید عباس از همسرش بغضی شدم و اشک ریختم. از ته دلم برای ساخت این سریال خوشحالم. خوشحالم که در نوجوانی با این شهید آشنا شدم. و همیشه فکر میکنم اگر آقای شهاب حسینی این نقش خالصانه بازی کرده باشند، چه باقیات صالحات خوبی از خودشون به جا گذاشتند. ایشون با بازیشون نقش و نویسنده با پرداختن به زندگی عباس بابایی، نقش و نام و مرام شهید بابایی برای ما دهه هشتادیها زنده کردند.
با خودم فکر میکنم چقدر ما به وجود همچین شهدایی برای حفظ این مرز و بوم بدهکاریم…. ما فقط گوشهای از زندگیشونو میبینیم و شاید فقط زندگی بعضیهاشون به تصویر کشیده بشه یا نوشته بشه. ما با خیلی از شهدا آشنایی نداریم. چقدر خوب میشه که نویسندهها و کارگردانهای مذهبی بیشتر به این موضوعات بپردازن و نقش شهدا بیشتر از قبل برای ایرانیان زنده نگه دارند.
پانوشت: ۱۵ مرداد سالروز شهادت عباس بابایی
فرم در حال بارگذاری ...