«تقدیم به او که دوستش دارم |
این روزها هوای گرم کلافهام میکند. بهخصوص که برق، هر یک روز درمیان بهخاطر ناترازی قطع میشود. هرچه قدر هم پنجره را باز کنم و بادبزن دست بگیرم، فایدهای به حالم ندارد.
برق که نباشد تقریباً زندگی راکد است. چون همزمان آب هم قطع میشود؛ نت هم میرود. و اگر از قبل اطلاع نداشته باشم ممکن است ناغافل با شارژ گوشی زیر 10 درصد هم مواجه شوم. کاری از دستم برنمیآید و مجبور میشوم به صبر و تحمل.
بهظاهر دو ساعت است اما دو ساعت طولانی.اینجور مواقع فرصت خوبی برای نوشتن و کتاب خواندن است که البته اگر حوصلهاش را داشته باشم. بیشتر اوقات هم کارهای نکردهای که قصد انجامشان را داشتم، در مغزم رژه میروند؛ که اگر برق بود چنان میکردم و چنان!
گاهی هم خودم را مقایسه میکنم با کودکان و خانوادههای غزهای. آنان که یک سالونیم است در اینچنین شرایطی به سر میبرند. به خود جواب میدهم: «پس آنان چه بگویند؟ جای شِکوه و گلایه اگر هست برای آنان است؛ نه ما!» اصلا شرایطمان قابل مقایسه نیست.
آنان راه و رسم زندگیشان مقاومت و پایداری و صبر است. هرچه قدر هم که زندگی بَر ایشان سخت بگذرد باز هم میگویند: « حَسبُنَا اللّٰه وَ نِعمَ الْوَکِیل »
در همین گذر فکرها با شنیدن خبر شهادت چند کودک فلسطینی به دلیل گرسنگی دهانم از غر و نق زدن بسته میماند؛ دلم ریش و اشک در چشمانم حلقه میبندد. واقعاً یک نفر چقدر میتواند ظالم و پَست باشد که راه رسیدن آب و غذا را بر کودکان ببندد؟
البته از این یزیدیان زمانه هیچ بعید نیست. هرکاری از دستشان بربیاید انجام میدهند تا هر صفت ظالمانهای را از خود بروز دهند. اینان آب و غذا را بر کودکان غزه بستند همانطور که یزید سال ۶۱ (ه.ق) راه بر امام حسین (ع) بست و طفل شش ماهه را شهید کرد.
✍🏻 فاطمه غفاری وفایی
فرم در حال بارگذاری ...