«أجرنا من النار یا مجیر بی تو »
15ام فروردین 1403

شب قدر 

191 کلمات   موضوعات: روزنوشت

خداروشکر امسال هر شب قدر یک جا بودیم و دعا و نیایش کردیم. شب اول تو خونه با تلویزیون قرآن به سر گرفتیم. پخش زنده از شاه عبدالعظیم حسنی بود. شب دوم به همراه خانواده خودمون و دایی اینا رفتیم حسینه سر کوچه‌مون و احیا گرفتیم. بچه‌های دایی بار اولی بود که می‌اومدن مراسم إحیا. هرچند که پسر دایی وسطای سینه زنی خوابش برد و آخر مجلس بیدار شد.  شب آخر هم رفتیم حسینه پشت خونه‌مون. خیلی ساده برگزار شد. دعای جوشن کبیر خوندن و روضه خوانی و سخنرانی و آخر هم قرآن به سر گرفتن.  ولی شب دوم بیشتر مزه داد. 

البته خیلی دلم میخواست جایی پیدا می‌کردم که با صدای دلنشین برام مناجات خوانی میکرد و یکم دلم جلا پیدا می‌کرد. بعضی وقتا شدیداً دلم میخواد همین طوری بشینم و به حال خودم و گناهانی که کردم و اعمالی که باید میکردم و نکردم گریه کنم . آی گریه کنم….

پ.ن: خدایا شکرت که اجازه دادی تو شبای قدر زنده باشیم و بیدار. کاش دلهامون هم تو این شبا بیدار شده باشه. کاش عمرمون کفاف بده و سال بعد هم این شبا رو ببینیم…

نمی‌دونم چرا این حرفا اینجا نوشتم 

کلیدواژه ها: شب قدر
توسط فاطمه بانو   , در 11:57:00 ب.ظ


فرم در حال بارگذاری ...