«ساعات سخت |
امروز روز پنجم جنگ است. هنوز صداهای عجیب و غریب از نقاط دور و نزدیک شهر، به گوش میرسد. صداهایی که هنوز به آنها عادت نکردهایم. زیرنویس شبکهی خبر، اخبار جنگ، به خصوص افتخارات نیروی مسلح مقتدرمان را با رنگ قرمز مینویسد.
سر و گوشمان را که میچرخانیم، حوادث و اخبار مختلف است که به صورتمان میخورد. مخمان از دست بعضی تحلیلهای افراد سوت میکشد.آخر این روزها همه تحلیلگر مسائل سیاسی شدهاند!
چند روزی است بیرون نرفتهام و امتحانات لغو شده. حس و حالی شبیه زمان کرونا دارم. برای منی که بیشتر روزش را بیرون میگذراند و گوشی همدمش بود، این روزها زجرآور شده. کمکم بار روانی جنگ دارد روی اعصابم آثارش را میگذارد.
دیروز که نت نداشتیم، تلویزیون هم چیزی جز حوادث جنگ پخش نمیکرد. درست است که باید مقاوم بود و امید داشت، اما خوب بود گاهی هم حرفی از غیر جنگ پخش میشد.
دیشب هم بعد حادثه زدن صدا و سیما، تمام شبکه های تلویزیونی، یک خبر را به یک شکل پخش میکرد. این وسط، تلویزیون را از این شبکه به آن شبکه چرخاندن ، شبکه نمایش با پخش فیلم، کمی ما را از فضای حال دور کرد. هرچند که صداهایی از دور به گوش میرسید.
من معتقدم اگر به روحیهی خودمان نرسیم نمیتوانیم ادامه دهیم. البته که معلوم نیست تا چه زمانی قرار است این وضعیت ادامه داشته باشد.
جالب است که تا زمانی که بحث حمله اسرائیل به ما نبود، هیچ کس از وجود امنیت و آسایشی که داشتیم حرفی نمیزند. اما الان همه مردم در به در دنبال امنیت هستن و بعضاً از تهران رفتهاند. صف نانوایی هم نگویم بهتر است.
آخر چرا؟ چرا داریم دستی دستی فضای جامعه را طوری جلوه میدهیم که دشمن شاد شویم؟ الحمدلله که پاسخ حملات اسرائیل را به خوبی دادهایم و توانستهایم حالشان را جا بیاوریم. کاش کمی بعضی از مردم با آگاهی رفتار میکردند.
بزرگان ما راست گفته اند که دو نعمت امنیت و سلامت ، پنهان هستند و تا از دستشان ندهیم قدرشان را نمیدانیم.
فرم در حال بارگذاری ...