موضوع: "معرفی کتاب "

صفحات: 1 3

22ام شهریور 1402

تولد در لس آنجلس 

146 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

*تولد در لس‌آنجس* کتابی درباره خاطرات *محمد عرب* . شاید برایتان سوال شود این مرد کیست؟!

 یک جوانی که عاشق سفر و لذت و هیجان است و به برزیل می‌رود تا در کارناوال شاد و مهیّج شهر ژیو دو ژانیرو شرکت کند. 

اما لحظه آخر قرآنی که خواهرش او را از زیرش رد میکند، ناخواسته مسیر زندگی‌اش را در همین سفر تغییر می‌دهد. و سفر تفریحی یک هفته‌ای به سفر چهل روزه‌ی معنوی تبدیل می‌شود. 
تجربیات آقای عرب از ایرانیان مسلمان ساکن آمریکا و همین طور دیدگاه ایشان از فرهنگ آمریکایی بسیار برای من خواندنی بود. خیلی از قسمت‌های کتاب را علامت زدم و به نور ایمانی که در دل ایشان تابیده شده بود  غبطه خوردم. 

کسانی که علاقه مند به خواندن تجربیات این گونه افراد هستند و می‌خواهند بدانند چه طور شد که متحول شدند ، این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

✍🏻 فاطمه بانو 

🖇️یک قسمت از کتاب: 

توسط فاطمه بانو   , در 04:44:00 ق.ظ نظرات
16ام شهریور 1402

رفیق؛ مثل رسول!

496 کلمات   موضوعات: به قلم فاطمه‌بانو , معرفی کتاب

#معرفی_کتاب 📚

قصه آشنایی من با شهید محمد حسن خلیلی برمیگردد به چهار سال پیش. زمانی که در گروه دوستانه‌مان در واتساپ، یکی از دوستان چند پاکت‌نامه فرستاد و گفت:« نیت کنید و ببینید کدام شهید به اسمتان درمی‌آید!»

اسم شهید خلیلی برای من در آمد. و از همان زمان شد برادر شهید و رفیق آسمانی من!. 

خیلی زمان‌ها بوده که به ایشان متوسل شدم و بواسطه آبروی ایشان حاجت خود را گرفته‌ام. 

خیلی کم ایشان را می‌شناختم تا این که امسال از نمایشگاه کتاب رفیق؛ مثل رسول را خریدم. 

فرصت خواندنش قسمتم نشده بود تا همین دوسه روز پیش که از میان قفسه کتابخانه بیرون آوردم و شروع به خواندنش کردم. 

هر لحظه که می‌خواندم بیشتر به حکمت انتخاب شدن آن پاکت‌نامه شهید پی می‌بردم. 

از این که با خلق و خوی ایشان و خصلت های رفتاری شان آشنا می‌شدم و مرا یک قدم به رسول خلیلی نزدیک می‌کرد، خوشحال بودم. 

جذابیت کتاب اینجا بیشتر شد که فهمیدم زمانی در منطقه منیریه ، محل زندگی‌ام ، سکنی داشته‌اند و در مسجد محل عضو بسیج بوده‌اند. 
با شیطنت‌های ایشان خندیدم و برای لحظه آسمانی شدن در انفجار هم اشک به چشمانم آمد . 
شهلا پناهی، نویسنده کتاب از روی خاطراتی که دوستان و خانواده ایشان شنیده، از دوره متوسطه در مدرسه، داستان کتاب راشروع کرده تا رسیده به لحظه شهادت ایشان. خودش را گذاشته جای شهید و نوشته. روان و زیبا! 

در مقدمه کتاب آمده که :

 از شمالی ترین تا جنوبی ترین نقطهٔ این شهر خاکستری که آدم ها یا به دنبال نام هستند یا به دنبال نان، رسول دوستانی را در دایرهٔ محبت خود داشت که همه زلال و یک رنگ بودنش را دوست داشتند. خلق خوش، ظاهری آراسته، معطر و به قول امروزی ها به روز بودنش، برتر از حجب، حیا، تقوا و صداقتش نبود؛ سکوت، صبر، بخشش و راز داری اش کم رنگ تر از شیطنت ها، مهارت و تبحرش در کار نبود و برای من درک این گسترهٔ روح سخت بود. به قول برادرش؛ «رسول روحش بزرگ‌تر از کالبد جسمش شد و همین دلیل شهادتش بود.»
و اینکه « همه از کوچک و بزرگ، فرمانده و همکلاس دوران دبستان، همسایه و همرزم گرفته تا سنگ تراش مزارش، گفتند: «آقا رسول تنها رفیق ما بود!» 
و واقعا هرکس که با او رفیق شده برایش در رفاقت سنگ تمام گذاشته ! 
اگر دوست دارید با شهید بیشتر آشنا بشید پیشنهاد میکنم این کتابُ خودتون بخونید.
پ.ن: از پاکت، اسکرین گرفتم و هنوز نگه داشته‌ام!
قسمتی از کتاب :

تمام شب سرگرم انجام کارهایم بودم. بین این همه مشغله یاد تک‌تک دوستانم افتادم. به این فکر کردم که همه‌ی آن‌ها بیشتر از هرچیزی برای من رفیق هستند و این رفاقت زیباترین دل‌بستگی من توی دنیاست. کنار آن‌ها خندیدن،گریه کردن، تلاش کردن و خیلی چیزهای دیگر را تجربه کردم. نزدیک‌های سحر بود و من انگار نشسته بودم و داشتم روی قالی هزار رج زندگی‌ام دست می‌کشیدم. خیلی از تنهایی‌ها، غصه‌ها و مشکلاتم را با گره‌ی رفاقت رفو کرده بودم و این تنها گره‌ای بود که دلم می‌خواست برای همیشه باز نشود.

توسط فاطمه بانو   , در 02:56:00 ب.ظ نظرات
14ام شهریور 1402

سقای آب و ادب 

218 کلمات   موضوعات: به قلم فاطمه‌بانو , معرفی کتاب

#معرفی_کتاب 📚

«
بگردید! تمام صفحات تاریخ را زیر و رو کنید. از تمام زندگی سی و چند ساله عباس، محال است که سی صفحه زندگینامه یا شرح احوال و رفتار و گفتار پیدا کنید. پنج برگ هم پیدا نمی‌کنید.

به زحمت اگر بتوانید یک برگ را به دو برگ برسانید و این اصلاً جای شگفتی نیست! چرا که عباس در طول سال‌های پیش از کربلا، زندگی نکرده است.و برای کسی که زندگی نکرده است چه زندگی نامه‌ای می‌تواند نوشته شده باشد؟ 
قسمتی که خواندید، از کتاب *سقای آب و ادب* نوشته‌ی سید مهدی شجاعی است که از انتشارات نیستان به چاپ رسیده. 

کتاب در ده فصل با زاوای مختلف از رشادت‌ها و فداکاری های حضرت عباس تدوین شده و نویسنده با ذوق هنری طوری این فصل‌ها را کنار هم چیده که در قالب یک رمان در آمده . 
در بخش آخر کتاب، سید مهدی شجاعی” با اشاره به این نکته که هر فصل کتاب به دقت بر اساس مستندات تاریخی به نگارش درآمده، تاکید می کند که قسمت اعظم اثر موثق و مستند بوده اما قسمت هایی از آن هم از ارادت خاص او به شخصیت این چهره ی بزرگ جهان اسلام منشا گرفته و صرفا نظرات شخصی جهت تلطیف ادبی و ستایش حضرت عباس(ع) است.
🖇️ جمله برتر کتاب:  « برای درک مقام حضرت عباس، امام حسین را باید شناخت. »

توسط فاطمه بانو   , در 09:00:00 ق.ظ نظرات
27ام تیر 1402

معرفی کتاب پریدخت 

171 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

پری‌دخت ( مراسلات پاریس _طهران )

کتاب حاضر حاصل ۴۰ نامه عاشقانه است که بین دو عاشق رد و بدل شده است. 

سیدمحمود که در پاریس مشغول خواندن درس طبابت است و پری‌دخت که در تهران چشم انتظار آمدن همسرش از فرنگ است. و این دو در هیاهوی مشروطیت عاشق هم شده و به جبر روزگار از هم دور افتاده اند. 

نثر نامه‌ها به زبان روان و قاجاری است و اصطلاحاتی نویسنده بکار برده که خیلی هایشان در این دوره زمانه اصلا استفاده نمی‌شود. 

البته آخر تمام نامه‌ها معنای واژگان نوشته شده. 

از قشنگی های کتاب میشه به صفحات کاهی کتاب اشاره کرد و جای قفلی که در تمام صفحات کتاب موجودِ. 

💌🖇️

#یک_قاچ_کتاب 

دورت بگردم! دل خُمره‌ی سیر ترشی نیست که به بندش کنی و هفت سال بگذاری برسد و عمل بیاید؛ پیاز داغ است. شش دانگ حواس می‌خواهد. روبرگردانی، جزغاله شده است و آه از دل جزغاله ما. 

پ.ن: خلاصه که من خیلی وقت بود دنبال کتابش می‌گشتم . اصلا این حامد عسکری نوشته‌هاش مثل نقل و نبات میمونه . شیرین و موندگار! 

✍🏻 فاطمه بانو 

توسط فاطمه بانو   , در 12:47:00 ق.ظ نظرات
26ام تیر 1402

معرفی کتاب مصطفی مستور 

170 کلمات   موضوعات: معرفی کتاب

روی ماه خداوند را ببوس!
چند وقت پیش اسم این کتاب را در اینترنت جزو پرفروش ترین‌ها کتاب های قرن 14 دیده بودم. کنجکاو بودم که بدانم داستان کتاب از چه قرار است. تا این که هفته گذشته در کتابخانه پیدایش کردم . 
 *کتاب روی ماه خدا را ببوس!* نوشته *مصطفی مستور* ، به داستان مردی می‌پردازد که مشغول نوشتن تِز دکتری خود است اما ذهنش درگیر شکی است که به دلش افتاده و مدام از خود میپرسد : *«آیا خداوندی هست ؟»* 
متن کتاب رمان گونه است و نویسنده سعی کرده از طریق فلسفه به سوال ذهنی شخصیت اصلی داستان پاسخ بدهد. 
البته این اولین باری بود که از مصطفی مستور کتابی می‌خواندم و بخاطر لحن فلسفه گونه ی بعضی قسمت ها را مدام برمیگشتم عقب و دوباره می‌خواندم. 
کتاب خوب و کم حجمی بود. اما من با دلیل هایی که آورده بود تا خداوند را اثبات کند، قانع نشدم. شاید دلیل هایش برای من قانع کننده نبود. 
توصیه می‌کنم شما هم اگر خواندید نظرتان را راجع به آن بگویید. 

✍🏻 فاطمه بانو

توسط فاطمه بانو   , در 11:56:00 ب.ظ نظرات

1 3