«من نه، ما! | روزه اولی » |
پنج سال که دیگه پیش ما نیستی . پنج سال که دیگه نمیبینمت… صدای دلنشینت نمیشنوم… و از آغوشت و بوی عطر وجودت دورم…! خیلی دوست داشتم بازم کنارمون بودی، بازم از آثار هنریت بهمون میدادی و بازم وقتی حرف و جمله قشنگ میشنیدی بهمون زنگ میزنی و میگفتی.
دلم تنگ برات خیلی! کاش میشد برگشت به زمانی که بودی! و یک بار دیگه تو اون لحظات زندگی کرد…! کاش بودی و بازم عیدا، روز اول میومدیم خونهتون و از دست شما عیدی میگرفتیم …!
به یاد فاطمه غفارپور موسوی (مامان بزرگ مهربونم)
فرم در حال بارگذاری ...