#میشه_خسته_نشی؟! یادم میاد وقتی بچه بودم، یه شب که پدرم از سرِ کار خسته و بیحال رسید خونه وقتی من رو دید بغلم کرد و گذاشت رو دوشش. از یک متر رسیدم به دو متر و احساس بزرگی کردم. سقف آرزوهام، سقف خونهمون بود. آرزو کردم دستم رو بتونم بزنم به سقف……
بیشتر »