«زمانی برای انقراض خاندان فخر ملکی 
21ام دی 1403

هله نومید نباشی !

158 کلمات   موضوعات: شعر


هِله نومید نباشی که تو را یار بِراند

گرَت امروز برانَد، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر، تو را او، به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصّاب به خنجر چو سَر میش ببُرّد

نَهِلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند

چو دَم میش نمانَد ز دَم خود کُنَدش پُر

تو ببینی دَم یزدان به کجاهات رساند

به مثَل گفته‌ام این را و اگر نه کرَم او

نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرَماند

دل من گِرد جهان گشت و نیابید مثالش

به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟

هله خاموش که بی‌گفت از این مِی همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

📚غزلی از دیوان شمس مولوی 

توسط فاطمه بانو   , در 06:28:00 ب.ظ


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم