«کربلامن نه، ما!»
11ام اسفند 1402

انتخابات 

193 کلمات   موضوعات: روزنوشت , خاطرات

اول: 

تا خود صبح هنوز کاندیدی انتخاب نکرده بودم. از بس که در هرکانالی فهرست بلند بالای افراد و ائتلاف‌های مختلف را دیده بودم، سردرگم بودم. تا اینکه بعد نماز صبح، پیامی از یک معلم مدرسه دبیرستان‌مان دریافت کردم. کدهای مورد اطمینانش را برایم فرستاده بود.
دوم: 

من نه #رأی_اولی بودم نه #رأی_دومی! بلکه بار سوم بود که به پای صندوق رأی می‌رفتم. #اولین_رای را سال 98 دادم. خوب یادم است. 2 اسفند ماه بود. چند ماهی بود که دیپلم گرفته بودم. امسال که دیدم برای رأی اولی‌ها جشن تکلیف سیاسی گرفتند، دروغ چرا؟ کمی حسادت کردم. 

سوم: 

کوچکتر که بودم، زمان انتخابات که میشد، وقتی آخر شناسنامه مامان‌بزرگ یا مادرم را پر از خانه‌های مهر شده می‌دیدم، دلم میخواست زودتر به سن18 برسم تا من هم رای بدهم و خانه‌ها را پر کنم. اما امسال که دیدم مهر زدن را جمع کرده‌اند، کمی به ذوقم خورد :( ولی باز جای شکرش باقی است که از دو رای قبلی دو مهر در شناسنامه‌ام جا خوش کرده!
پ.ن1 : این عکسم هم یواشکی گرفتم. ناظران نمیذاشتند عکس بگیریم . 😐 

پ.ن2 : فکر کنم نزدیکترین حوزه رأی‌گیری و خلوت‌ترینش رو ما رفتیم 😄 نیم ساعت هم نکشید. 

#اولین_رای #انتخابات

#رای_دادیم_تا_بعدا_نگیم_چرا؟

#رای_دادیم_تا_دیگران_برامون_انتخاب_نکنند

توسط فاطمه بانو   , در 08:20:00 ب.ظ


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم