«نارنگی دوست داشتنی! | قهوه سرد آقای نویسنده » |
مداحی دوباره مرغ روحم آقای خلج را گذاشتهام در پس زمینه اجرا شود. از وقتی شنیدمش، شعر و سوزش به دلم نشسته. چقدر وصف این روزهای ما بود.
دقایق پایانی روز اربعین است و یک غم در دلم سنگینی میکند. در چشم بر هم زدنی محرم گذشت. اربعین هم رسید و دارد با ما وداع میکند. کسی چه میداند تا سال آینده چه وضعی دارد؟ زنده است یا … ؟ راهی دیار کربلاست یا باز هم میسوزد از نرفتن؟
نفسم سنگین شده و آه میکشم. کاش بیشتر گریه کرده بودم.کاش آخرین محرم عمرم نباشد که نفس کشیدم در روضهها. مداحی رسیده به این قسمت:
حسین حسین کربلا … حسین حسین کربلا…
فرم در حال بارگذاری ...